وبلاگ

این چه وضعشه آخه ، یه آقا پسری یه متن واقعا عالی و پربار میذاره ، به لایک هاش (Like) نگاه می کنی بیشتر از

سلام به دوستای خوب و با وفا و همیشه شاد وب موفقیت ::خوشحال میشم نظرتون رو در این مورد بودنم :: ———————————————-اگه دو نفر لبه

اول اینکه از استرسهایتان حرف بزنید: یک آدم صبور و دهن‌قرص، گیر بیاورید و کل بدبختی‌ها و جفتک هایی که از “الاغ زندگی” خورده‌اید را

جنایت کاری که یک آدم را کشته بود، در حال فرار و آوارگی، با لباس ژنده و پرگرد و خاک و دست و صورت کثیف،

اومد پیشم حالش خیلی عجیب بود. فهمیدم با بقیه فرق می کنه. گفت: حاج آقا ! یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه.گفتم: چشم

مردی مقابل گل فروشی ایستاد. او می خواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود، سفارش دهد تا برایش پست شود. وقتی از

دختر و پسر كوچكی با هم در حال بازی بودند ، پسر تعدادی تیله براق و خوشرنگ و دختر چند تایی شیرینی خوشمزه با خود

این ماجرایی که می خوام تعریف کنم چند روز پیش تو یکی از مدرسه های نزدیک شهر اتفاق افتاده! یکی از آشناهای ما  معلمه هرازگاهی امتحان میگیره بعضی

روزی از روزها گروهی از قورباغه های كوچیك تصمیم گرفتند كه با هم مسابقه دو بدهند . هدف مسابقه رسیدن به نوك یك قله خیلی

  روزی حضرت داوود پیامبر(ع) در حال عبور از بیابانی مورچه ای را دید که مرتب کارش این است که از تپه ای خاک را

هوا بدجورى توفانى بود و آن پسر و دختر کوچولو حسابى مچاله شده بودند. هردو لباس هاى کهنه و گشادى به تن داشتند و پشت