نماز گزار…

گویند: صاحب دلى ، براى اقامه نماز به مسجدى رفت . نمازگزاران همه او را شناختند؛ پس از او خواستند که پس از نماز، بر

ادامه مطلب >

این کجا و آن کجا …

دیروز که داشتم از کلاس برمی گشتم تو راه ترمینال یه صدایی توجهمو به خودش جلب کرد! از دور دیدم یه خانومی (که ظاهر به هم

ادامه مطلب >

پدر…

پدری دست بر شانه پسر گذاشت و از او پرسید:تو میتوانی مرا بزنی یا من تورا؟ پسر جواب داد:من میزنم پدر ناباورانه دوباره سوال را

ادامه مطلب >

انسانیت …

روزی از دانشمند ی ریاضیدان نظرش را در باره انسانیت پرسیدند ، در جواب گفت :اگر زن یا مرد دارای اخلاق باشند :     نمره یک

ادامه مطلب >

اول مهر !

اولین روز دبستان بازگرد کودکی ها ، شاد و خندان بازگرد باز گردای خاطرات کودکی بر سواراسب های چوبکی خاطرات کودکی زیباترند یادگاران کهن مانا ترند درس های سال اول ساده

ادامه مطلب >

مسافرت

سلام دوستان … الان از لب دریا دارم این پست رو می نویسم … تاریکی مطلق … آتیش روشن کردم و موج میزنه به پاهام

ادامه مطلب >

مترسک …

روزی به مترسکی گفتم:تو باید از ایستادن در این مزرعه خاموش خسته شده باشی! و او گفت:در ترساندن لذتی عمیق وبه یاد ماندنی است که

ادامه مطلب >