داستان جالب اطلاعات لطفا!!!
داستان جالب اطلاعات لطفا( خیلی جالب!) خیلی کوچک بودم، اولین خانواده ای که در محلمان تلفن خرید ما بودیم.هنوز جعبه قدیمی و گوشی سیاه و
اسفند 16, 1388
4 دیدگاه
ارزش دوست…
غزلبانوی چشم آبی گیسو زردم بی تو در غربت پاییز پریشانگردم من همان کولی آواره چشمان توام که به آنسوی نگاه
دی 23, 1388
5 دیدگاه
دی 11, 1388
1 دیدگاه