نوشته های اخیر

رفتنی …

اومد پیشم حالش خیلی عجیب بود. فهمیدم با بقیه فرق می کنه. گفت: حاج آقا ! یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه.گفتم: چشم ، اگه جوابشو بدونم خوشحال می شم بتونم کمکتون کنم. گفت: من رفتنی ام!گفتم: یعنی ...

Read More »

هدیه ای برای مادر

مردی مقابل گل فروشی ایستاد. او می خواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود، سفارش دهد تا برایش پست شود. وقتی از گل فروشی خارج شد٬ دختری را دید که در کنار درب نشسته بود و گریه ...

Read More »

تیله و شیرینی

دختر و پسر كوچكی با هم در حال بازی بودند ، پسر تعدادی تیله براق و خوشرنگ و دختر چند تایی شیرینی خوشمزه با خود داشت. پسر به دختر گفت : من همه تیله هایم را به تو می دهم ...

Read More »

با کلمه "مادر" جمله بسازید…!

این ماجرایی که می خوام تعریف کنم چند روز پیش تو یکی از مدرسه های نزدیک شهر اتفاق افتاده! یکی از آشناهای ما  معلمه هرازگاهی امتحان میگیره بعضی وقتا که میاد خونمون ورقه هاشو میاره واسه اصلاح! یکی از سوالایی که تو امتحان ...

Read More »

مسابقه قورباغه ها…

روزی از روزها گروهی از قورباغه های كوچیك تصمیم گرفتند كه با هم مسابقه دو بدهند . هدف مسابقه رسیدن به نوك یك قله خیلی بلند بود .  جمعیت زیادی برای دیدن مسابقه و تشویق قورباغه ها جمع شده بودند … ...

Read More »

عکس نوشته ها