نوشته های اخیر

خبرنگار دروغ گو !

یه روز صبح روزنامه نگاری داشت می رفت سرکار ، ولی به خاطر تصادفی که شده بود توی ترافیک گیر افتاد . اون وقتی دید ترافیکه و سر ساعت به محل کارش نمیرسه ، تصمیم گرفت همینجا کارش رو انجام ...

Read More »

دلی دیدم که خیلی بزرگ بود!

در عرض یه هفته باز هم قسمت شد و راهی شمال شدیم ! البته اینبار با بچه های آموزشگاه در قالب اردو !  در حال عکس گرفتن در ساحل بودم که این پسر بچه رو دیدم ! چند لحظه پیشتر ...

Read More »

کوتاه اما عمیق – ۵۵

  دانلود این تصویر با کیفیت بالا  (HD)  مخصوص پس زمینه  

Read More »

احساس کودکانه

مدير دبستان: پسر شما شما اخراجه پروندشو تحویل بگیرین پدر: چرا؟ مدير:در تمام دوره کاريم با چنين چيزي رو به رو نشده بودم پدر: با چي؟ تو رو خدا يه جوري حرف بزنين که منم بفهمم درس نخونده کتک کاري ...

Read More »

استارت آپ ویکند ساری هم تموم شد !

بعد از چند روز در راه ریلی بودن و به ساری رسیدن ، و گذراندن چند روز پرکار و صد البته شیرین و پرتجربه ، و آشنا شدن با دوستان حرفه ای و کسب تجربه ای دیگر از کار تیمی ...

Read More »

عکس نوشته ها