Home / admin

Author Archives: admin

دعا

دعا  دزدی در کمین مارگیری قرار گرفت و یکی از مارهای او را دزدید و با خود برد .  مار گیر از گزند نیش آن مار رهایی یافت، ولی همان مار به بدن دزد نیش زد و او را کشت.!  از قضا گذر مار گیر به آنجا که جسد دزد ...

Read More »

داستان كوهنورد…

كوهنوردی می‌ خواست به قله بلندی صعود کند. پس از سال‌های سال تمرین و آمادگی ، هنگامی که قصد داشت سفر خود را آغاز کند شکوه و عظمت پیروزی را پیش روی خود آورد و تصمیم گرفت صعود را به تنهایی انجام دهد او سفرش را زمانی آغاز کرد که ...

Read More »

قوانینی که نیوتن از قلم انداخت… !!

قوانینی که نیوتن از قلم انداخت… !!  قانون صف: اگر شما از یک صف به صف دیگری رفتید، سرعت صف قبلی بیشتر از صف فعلی خواهد شد. *   *   * قانون تلفن: اگر شما شماره‌ای را اشتباه گرفتید، آن شماره هیچگاه اشغال نخواهد بود. *   *   *  قانون تعمیر: بعد ...

Read More »

مرد جوان و كشاورز

  مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر کشاورزی بود.کشاورز گفت برو در آن قطعه زمین بایست. من سه گاو نر را آزاد می کنم. اگر توانستی دم یکی از این گاو نرها را بگیری، من دخترم را به تو خواهم داد.مرد قبول کرد. در طویله اولی که بزرگ ترین ...

Read More »

((کامیون حمل زباله))

  ((کامیون حمل زباله)) ارسالی از دوستان: روزی من با یک تاکسی به فرودگاه می رفتم. ما داشتیم در خط عبوری صحیح رانندگی می کردیم که ناگهان یک ماشین درست در جلوی ما از جای پارک بیرون پرید. راننده تاکسی ام محکم ترمز گرفت. ماشین سر خورد، و دقیقاً به ...

Read More »

قانون باورها

  قانون باورهادانشمندان برای بررسی تعیین میزان قدرت باورها بر كیفیت زندگی انسان ها آزمایشی را در دانشگاه هاروارد انجام دادند. ۸۰ پیرمرد و ۸۰ پیرزن را انتخاب كردند. یك شهرك را به دور از هیاهو برابر با ۴۰ سال پیش ساختند. غذاهای ۴۰ سال پیش در این شهرك پخته ...

Read More »

داستان پیرمرد- روانشناسی جالب نوجوانان

داستان پیرمرد- روانشناسی جالب نوجوانان یک پیرمرد بازنشسته، خانه جدیدی در نزدیکی یک دبیرستان خرید. یکی دو هفته اول همه چیز به خوبی و در آرامش پیش می رفت تا این که مدرسه ها باز شد. در اولین روز مدرسه، پس از تعطیلی کلاسها سه تا پسربچه در خیابان راه ...

Read More »

چه کسی مانع پیشرفت شماست؟

چه کسی مانع پیشرفت شماست؟  یکروز وقتى کارمندان به اداره رسیدند، اطلاعیه بزرگى را در تابلوى اعلانات دیدند که روى آن نوشته شده بود:  «دیروز فردى که مانع پیشرفت شما در این اداره بود درگذشت. شما را به شرکت در مراسم تشییع جنازه که ساعت ١٠ در سالن اجتماعات برگزار ...

Read More »

دل های دور…دل های نزدیك

دل های نزدیك، دل های دور استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیمداد می‌زنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلندمی‌کنند و سر هم داد می‌کشند؟ شاگردان فکرىکردند و یکى از آن‌ها گفت:  چون درآن لحظه، آرامش و خونسردیمان را ازدست می‌دهیم. استاد پرسید:این که آرامشمان ...

Read More »

خدایا شكر…

روزی مردی خواب عجیبی دید،خواب دید که رفته پیش فرشته ها و به کارهای آن ها نگاه می کند. هنگام  ورود دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تند تند نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین می رسند باز می کنند و آن ...

Read More »