Home / admin

Author Archives: admin

از شایعه بترسید !

از شایعه بترسید ! ۷۰۰ سال پیش در اصفهان مسجدی می ساختند کار تمام شده بود و کارگران در حال انجام خرده کاری های پایانی بودند پیرزنی از انجا رد میشد . ناگهان پیرزن ایستاد و گفت بنظرم مناره مسجد کج است! کارگران خندیدند ولی معمار با صدای بلند فریاد ...

Read More »

فروشنده در مترو تهران

«دیروز عصر در واگن مترو، یک فروشنده خیلی عادی این مداد را به هزارتومن می‌فروخت. به ایستگاه میرداماد که رسیدیم، فروشنده عادی دیگری نیز که همین کالا را می‌فروخت، وارد واگن شد. فروشنده اولی به فروشنده دومی گفت: «شما هم از این مدادها می‌فروشید، با اجازه، من؛ ایستگاه بعدی پیاده ...

Read More »

ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﻮﺩ ﺑﻤﯿﺮﻡ

ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺷﻬﺮﻫﺎﯼ ﮐﺎﻧﺎﺩﺍ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﺍﺣﻀﺎﺭ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺩﺯﺩﯾﺪﻥ ﻧﺎﻥ ..! ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﺶ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﮐﺮﺩ ﻭﻟﯽ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻭ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﮐﺮﺩ: ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﻮﺩ ﺑﻤﯿﺮﻡ ..! ﻗﺎﺿﯽ ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺯﺩ ﻫﺴﺘﯽ ﻭ ﻣﻦ ﺩﻩ ﺩﻻﺭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺟﺮﯾﻤﻪ ...

Read More »

داشتم اسلام را میفروختم !

مقیم لندن بود، تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد. راننده بقیه پول را که برمی گرداند ۲۰ پنس اضافه تر می دهد! او می گفت :چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست پنس اضافه را برگردانم یا نه؟ آخر ...

Read More »

وقتی همه آرزوی پولدار شدن داریم !

مرد میلیاردر قبل از سخنرانیش خطاب به حضار گفت: ـ از میون شما خانوم ها و آقایون، کسی هست که دوست داشته باشه جای من باشه، یه آدم پولدار و موفق؟ همه دست بلند کردند! مرد میلیاردر لبخندی زدو حرفاشو شروع کرد: ـ با سه تا از رفیق های دوره ...

Read More »

قانون ۷۰ درصد !

يك كتابي خوندم به نام قانون ۷۰ درصد چند جمله ي خيلي واقعي و جالبي داشت. * ۷۰ درصد برنامه های آخرین مدل گوشی ها ، بدون استفاده می ماند! * به ۷۰ درصد سرعت یک ماشین گران قیمت و آخرین سیستم نیاز نیست! * ۷۰درصد فضاهای یک ویلای لوکس، ...

Read More »

نمک در لیوان آب – روح و قدرت پذیرش

روح و قدرت پذیرش روزی شاگرد یک راهب پیر هندو از او خواست که به او درسی به یاد ماندنی دهد. راهب از شاگردش خواست کیسه نمک را نزد او بیاورد. سپس مشتی از نمک را داخل لیوان نیمه پری ریخت و از او خواست همه آن آب را بخورد. ...

Read More »

من آدمی این مدلی هستم

نویسنده کتاب چه کسی پنیر من را برداشت، فرق بین آدمها وموشها را اینطور توصیف میکند: وقتي یک موش حس میکند تلاشهایش به نتیجه نمیرسد، روش خود را عوض میکند،اما وقتی آدمها حس میکنند کاری که انجام میدهند به نتیجه نمیرسد، عصبانی وخسته میشوند ودوست ندارند روش خود را عوض ...

Read More »

نهار خوردن با جزامیان !

حسین بن منصور حلاج را درظهر ماه صیام از کوی جذامیان گذر افتاد.جذامیان به ناهار مشغول بودند و به حلاج تعارف کردند.حلاج برسفره آن ها نشست و چند لقمه بردهان برد.جذامیان گفتند : دیگران بر سفره ما نمی نشینند و از ما می ترسند. حلاج گفت: آن ها روزه اند ...

Read More »

فرض کنیم زمین،یک فرد ۴۶ ساله است !

فرض كنيد كه بتوانيم سن زمين را فشرده كنيم و هر صد ميليون سال آن را يك سال در نظر بگيريم !در اين صورت كره زمين مانند فردي ۴۶ ساله خواهد بود!هيچ اطلاعي در مورد هفت سال اول اين فرد وجود ندارد و درباره ي سالهاي مياني زندگي او نيز اطلاعات ...

Read More »