
زمانی که عاشق زنی میشوید، حقیقتاً چه چیزی را در وجود او دوست دارید؟
این مسئله در افراد مختلف، در زمانهای مختلف، دلایل مختلفی میتواند داشته باشد.
عشق اگر واقعا رشد و تعالی بیابد، چنین میشود: اول تو عاشق زن میشوی چون جسم و بدنش زیباست.
این اولین زیباییای است که در دسترس است – چهرهاش، چشمانش، تناسب اندامش، لطافت و رقص زیبایش.
بدن و جسم او زیباست.
این اولین رویکرد است.
و تو عاشق میشوی.
پس از چند روز که رابطه عمیق شد، تو آنچه که در دل او هست را دوست داری.
اکنون الهام زیبا و با شکوهی در حال رخ دادن است.
بدن در اولویت دوم قرار گرفته؛ ولی دل در اولویت اول قرار میگیرد.
بینشی جدید و درکی متعالی شکل گرفته است. اگر زنی را دوست داشته باشی، دیر یا زود متوجه خواهی شد که هنوز نکات عمیقی پشت هر نکتهی عمیق دیگر وجود دارد.
پس روح زن را دوست خواهی داشت.
اکنون دیگر دل در اولویت دوم قرار گرفته است. اینک دیگر شخص است، حضور خالص، ارتعاشی خالص و سرزندگی و پدیدهی ناشناختهی وجود – که او وجود دارد.
دیگر جسم و دل اهمیت ندارد، آنچه اهمیت دارد وجود اوست.
روزی حتی وجود زنی خاص نیز از اهمیت میافتد.
اکنون دیگر زنانگیاش را، ویژگی زن بودن و پذیرش را دوست داری.
او دیگر زنی خاص نیست، فقط زنانگی را به تو مینمایاند، شکلی خاص از زنانگی.
دیگر این عشق فردی و شخصی نیست و رفته رفته جهانیتر میشود.
حتی روزی این زنانگی هم ناپدید خواهد شد- تو انسانیت را در او دوست خواهی داشت.
او دیگر نمایندهی زنی نیست بلکه او نمایندهی مردان نیز است.
آسمان فراخ و فراختر میشود.
روزی میرسد که دیگر انسانیت هم ناپدید میشود و تو به هستی عشق میورزی.
چرا که او هستی دارد، این همهی آن چیزی است که میخواهی- او هستی دارد. تو به خدا نزدیکتر میشوی.
خط پایان فرا میرسد- همهی فرمولها و فُرمها ناپدید میشوند و آنچه که باقی میماند، خداست. تو از طریق آن زن یا مرد، خدا را یافتهای. هر عشقی، بازتاب دهندهی عشق خداست.
موفقیت – موفقیت برای تو موفقیت , موفق باش , انرژی , شاد , موفقیت برای شما , موفقیت برای تو