Home / پیرمردی که نیاز داشت !
سرور و هاست رایگان

پیرمردی که نیاز داشت !

 

پرستار ، مرد یونیفرم پوش ارتشی که ظاهری خسته و مضطرب داشت را بالای سر بیماری آورد و به پیرمردی که روی تخت دراز کشیده بود گفت: آقا، پسر شما اینجاست .
پرستار مجبور شد چند بار حرفش را تکرار کند تا بیمار چشمانش را باز کند
پیرمرد به سختی چشمانش را باز کرد و در حالیکه بخاطر حمله قلبی درد میکشید جوان یونیفرم پوشی که کنار چادر اکسیژن ایستاده بود را دید و دستش را بسوی او دراز کرد وسرباز دست زمختش را که در اثر سکته لمس شده بود را در دست گرفت وگرمی محبت را در آن حس کرد
پرستار یک صندلی برایش آورد و سرباز توانست کنار تخت بنشیند تمام طول شب آن سرباز کنار تخت نشسته بود و در حالیکه نور ملایمی به آنها میتابید ، دست پیرمرد را گرفته بود و جملاتی از عشق و استقامت برایش میگفت . پس از مدتی پرستار به او پیشنهاد
کرد که کمی استراحت کند ولی او نپذیرفت
آن سرباز هیچ توجهی به رفت و آمد پرستار ، صداهای شبانه بیمارستان ، آه و ناله بیماران دیگر و صدای مخزن اکسیژن رسانی نداشت و در تمام مدت با آرامش صحبت میکرد و پیرمرد در حال مرگ بدون آنکه چیزی بگوید تنها دست پسرش را در تمام طول شب محکم گرفته بود
در آخر پیرمرد، مرد و سرباز دست بیجان اورا رها کرد و رفت تا به پرستار بگوید. منتظر ماند تا او کارهایش را انجام دهد
وقتی پرستار آمد و دید پیرمرد مرده ، شروع کرد به سرباز تسلیت و دلداری دادن ولی سرباز حرف او را قطع کرد و پرسید : این مرد که بود؟
پرستار با حیرت جواب داد : پدرتون
سرباز گفت : نه اون پدر من نیست ، من تا بحال اورا ندیده بودم
پرستار گفت : پس چرا وقتی من شما را پیش او بردم چیزی نگفتید ؟
سرباز گفت : میدونم اشتباه شده بود ولی اون مرد به پسرش نیاز داشت و پسرش اینجا نبود و وقتی دیدم او آنقدر مریض است که نمیتواند تشخیص دهد من پسرش نیستم و چقدر به وجود من نیاز دارد تصمیم گرفتم بمانم . در هر صورت من امشب آمده بودم اینجا تا آقای ویلیام گری را پیدا کنم. پسر ایشان امروز در عراق کشته شده و من مامور شدم تا این خبر را به ایشان بدهم. راستی اسم این
پیرمرد چه بود؟
پرستار در حالیکه اشک در چشمانش حلقه زده بود گفت: آقای ویلیام گری

دفعه بعد زمانی که کسی به شما نیاز داشت فقط آنجا باشید و بمانید

About admin

۱۶ comments

  1. ما همیشه صداهای بلند رو میشنویم، پررنگ ها را میبینیم، سخت ها را میخواهیم. غافل ازاینکه خوبها آسان می آیند، بی رنگ می مانند و بی صدا می روند…….
    درسته ==> ماها باید زمانی که کسی بهمون نیاز داشت اونجا باشیم و بمونیم اما… نه فقط باشیم وبمانیم باشیم و دلداریش بدیم باشیم و مرحم زخمش باشیم…

    خیلی جالب وآموزنده بود….

    درضمن بااجازه تون این متن زیباتونو کپی کردم گذاشتم توی قسمت داستانک وبلاگم… :)

  2. خدایا ، بهمون توانایی بودن و موندن و مهر و نثار کردن عشق رو عطا کن ..

    خدایا ، روحمون رو بخشنده کن..

    خیلی قشنگ بود.. :)

  3. سلام. فرارسیدن ماه محرم ماهِ پیروزی خون برشمشیر را بهتون تسلیت عرض میکنم.

  4. سلام
    بسيار زيبا و با احساس بود

  5. خیلی زیبا بود ای کاش می تونستیم عملی کنیم تو زندگی واقعی مون !!! …. سعید به منم یه سری بزن نیم نگاهی … نظری … منتظرتم .

  6. گاه آرام اشک می ریزد… گاه بغض می کند… و دوباره بغضش می شکند و …

    آسمان هم فهمیده..محرم است… او هم می داند که حسین به قربانگاه می رود…

    اشک می ریزد به عشق حسین…

    سلام دوست خوبم.. فرارسیدن این ایام جان سوز رو بهتون تسلیت میگم :((

  7. خیلی زیبا بود ..
    اما متاسفانه ما ادما حتی وقتی که باید باشیم نیستیم چ برسه به اینکه ببینیم کی دیگری بهمون نیازداره تا حضور پیدا کنیم

  8. آه ای دریغ و آه حسرت همیشگی ناگهان چقدر زود دیر می شود
    سلام عالی بود دوست داشتی به منم سر بزن و اگه بیشتر تر دوست داشتی منو با اسم :از آسمان عشق می بارد لینک کن بعد خبرم کن

  9. تا که بودیم نبودیم کسی
    کشت مارا غم بی هم نفسی
    تا که رفتیم همه یار شدن
    خفته ایم و همه بیدار شدن
    کاشکی همیشه همه ما دور هم باشیم و قدر همدیگه رو بدونیم تا حسرت به دل از این دنیا نریم.

  10. انجمن اسلامي شهرستان شبستر

    زندگی همینه …

    رسم یادگاری شدن،

    موندگار شدنِ یادت، لحظه هات،

    لبخند زدنه!…

    به اختیار هم اگر نشد،

    به اجبار…

    حالا اشکهاتو پاک کن …

    زل بزن تو چشمهای زندگی و بگو

    ســــــــــــــــــــــــــیــــــــب…!

  11. @ محب الرقیه(س) @

    متنی بسیار زیبا و دلنشین

    کاش این متنو با تمام

    وجودتون بخونید…

  12. ممنون از داستانهای تاثیر گذارتون

  13. کاشکی این بلاگو هیچ وقت پیدا نمیکردم کم غم داشتم الان اشکمم دراومد

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *

*

 

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.