خانه / 1390 / اردیبهشت

آرشیو ماهانه: اردیبهشت ۱۳۹۰

من چقدر ثروتمندم !

هوا بدجورى توفانى بود و آن پسر و دختر کوچولو حسابى مچاله شده بودند. هردو لباس هاى کهنه و گشادى به تن داشتند و پشت در خانه مى لرزیدند. پسرک پرسید:«ببخشین خانم! شما کاغذ باطله دارین؟» کاغذ باطله نداشتم و وضع مالى خودمان هم چنگى به دل نمى زد و ...

ادامه مطلب »

قانون باورها …

نوشته شده در پنجشنبه ۱/ارديبهشت/۱۳۹۰ امروز که داشتم میرفتم دانشگاه صنعتی شریف (البته از نوع شبستریش !!!) تو راه به یه ماشینی سوار شدم سلام و علیک و راننده شروع کرد به ناله و زاری از زمونه که این چه دوره زمونه ای و همه بدبختن و … بیچاره اصلا امیدی به ...

ادامه مطلب »

من که می دانم …

پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف كرد و آسیب دید. عابرانی كه رد می ‌شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند. پرستاران ابتدا زخم های پیرمرد را پانسمان كردند. سپس به او گفتند:   “باید ازشما عكسبرداری بشود تا جایی ...

ادامه مطلب »

نظر سنجی شماره ۳ وب موفقیت!

  کسانی که بهترین سوال رو بپرسن براشون بنر طراحی میشه و اسمشون رو وب موفقیت نوشته میشه… منظور از بهترین سوال یعنی هر سوالی که بیشترین رای رو بیاره !

ادامه مطلب »

سنگ گران بها…

مرد زاهدی که در کوهستان زندگی می کرد. کنار چشمه ای نشست تا آبی بنوشد و خستگی در کند. سنگ زیبا و گرانبهایی درون چشمه دید، آن را برداشت و در خورجینش گذاشت و به راهش ادامه داد. در راه به مسافری برخورد که از شدت گرسنگی به حالت ضعف ...

ادامه مطلب »

بایگانی‌ها

banner-02