مقاله استراتژیک یس (بله استراتژیک)

تا به حال به شیوه‌ی شکار کردن تمساح دقت کرده‌‌اید؟ هنگامی که احساس نیاز می‌کند، در کمال صبر و متانت (!) برای انتخاب شکار دقت به خرج می‌‌دهد و بررسی میدانی به عمل می‌آورد. سوژه‌ی مورد نظر را زیر ذره‌بین می‌گذارد و به فاصله‌ی شکار تا نقطه‌ی شروع حمله توجه می‌کند. اگر هدف مورد نظر را معقول و قابل دسترسی دانست، وارد مرحله‌ی کمین می‌شود و در نهایت با تمام زور و قدرت حمله می‌کند.

هرگز تمساحی را نمی‌بینید که در آنِ واحد به سه خرگوش و یک آهو حمله‌ور شود! چرا؟ چون بله گفتن به تمام شکارها به معنای شکست است. اما در مقابل انسان‌های زیادی را دیده‌اید که دست رد به سینه‌ی هیچ فرصت و هدفی نمی‌زنند و مدام در حال حمله‌ کردن‌های بدون برنامه و شکست‌های پی در پی هستند.

وقتی پای صحبت‌هایشان می‌نشینید، احتمالا این جملات را می‌شنوید «دائم در حال دویدن هستم و خیلی برای زندگی‌‌ام تلاش می‌کنم؛ اما هیچ پیشرفتی حاصل نمی‌شود. نمی‌دانم مشکل از کجاست.» جواب این سوال در گروی یک نکته‌ی بسیار مهم یعنی strategic yes یا اصل‌گرایی قرار دارد.

در ادامه تصمیم داریم درباره‌ی این موضوع صحبت کنیم، الگوی شکار تمساح را بررسی کرده و رمز موفقیت این بزرگوار را استخراج کنیم! با ما همراه باشید.

محل قرار گیری ویدئو

چرا هرچه تلاش می‌کنیم نمی‌رسیم؟!

مسیر زندگی و اتفاقاتی که تجربه می‌کنیم، تا حد زیادی حاصل تصمیم‌گیری‌هایی است که به طور مداوم و در هر لحظه از شبانه‌روز انجام می‌دهیم. به عنوان مثال هنگامی که شبکه‌های اجتماعی را بالا و پایین می‌کنیم، به دریافت دوپامین‌های لحظه‌ای بله و به سایر فعالیت‌هایی که می‌توانستند در این لحظه انجام شوند، نه گفته‌ایم.

البته که همیشه هم انتخاب بر سر یک فعالیت بیهوده و یک اقدام مفید نیست؛ گاهی باید بین چندین فعالیت و فرصت مفید، یکی را بر گزینیم و بقیه را رد کنیم. تا چه حد توانایی انجام این کار را داریم؟ چگونه به بهترین هدف و فرصت بله بگوییم؟ کدام انتخاب برای ما بهترین است؟

بسیاری از ما، هواپیمای زندگی را در حالت اوتو پایلوت یا خلبان خودکار گذاشته‌ایم؛ بله‌گویی‌های زندگیمان را بدون حساب و کتاب خرج می‌کنیم و برای دوری از حس زیان، می‌خواهیم تمام فرصت‌ها و پیشنهاد‌ها را دنبال کنیم. در نهایت می‌بینیم که زیر فشار کار و دویدن‌های بسیار له شده‌ایم و هیچ شکار موفق و درخوری هم در کارنامه‌ی زندگیمان یافت نمی‌شود!

کلید حل معما، انتخاب فرصت‌ها و اهداف محدود و حمله‌ی پر قدرت به سمت آن‌هاست. تنها هنگامی که بدانیم دقیقا چه اصل‌ها و اهدافی در زندگی داریم و به فعالیت‌هایی که ما را از آن‌ها دور می‌کنند نه بگوییم، می‌توانیم در مسیر موفقیت و رضایت حرکت کنیم.

مراحل اصل گرایی یا تلاش هوشمندانه

در بخش اول در مورد اهمیت تلاش گزینش‌شده صحبت کردیم و فهمیدیم که باید به جای برداشتن یک گام در ده جهت، در یک جهت ده گام برداریم. اما چگونه این کار را انجام دهیم؟ بله‌ گفتن عمیق به فرصت‌های محدود و مهم زندگی شامل چهار مرحله است:

گام اول ـ مشخص کردن اصل‌ها

اولین و سخت‌ترین قسمت ماجرا این است که بفهمیم دقیقا به چه نقطه‌ای می‌خواهیم برسیم و کدام مقاصد و اهداف در زندگی ما ارزش زیادی دارند. جالب است بدانید که مشخص نکردن هدف، برای ما منافع پنهان دارد! چرا؟ چون وقتی مقصدی مشخص نکرده‌ایم، نمی‌دانیم چقدر از آن دور یا به آن نزدیک هستیم و فکر می‌کنیم اوضاع همیشه خوب است! بدون تعیین مقصد، شکست هم معنا ندارد و می‌توانیم بدون ناراحتی و فارغ از احساسات منفی، به تلاش‌‌های پراکنده‌ی خود ادامه دهیم.  بنابراین بیایید خودمان را گول نزنیم!

اما شیوه‌ی تعیین اهداف یک موضوع بسیار گسترده و پیچیده است و شرح آن به مقالات و محتواهای دیگری موکول می‌شود. این را هم در نظر داشته باشید که اصل زندگی لزوماً اهداف مالی نیست و شامل هرچیزی می‌تواند باشد.

گام دوم ـ بررسی و سنجش

در مرحله‌ی دوم باید سعی کنیم فرصت‌ها، فعالیت‌ها و پیشنهادات وسوسه‌انگیز را از فیلتر اصول زندگیمان رد کنیم! نکته‌ اینجاست که گاهی فرصت‌هایی فراهم می‌شوند که کمیاب هستند یا در آن لحظه، بسیار مهم و ضروری به نظر می‌رسند؛ آن‌ وقت است که ذهنمان عنان را از کف بریده و با سرعت به سمت ادا کردن واژه‌ی «بله» پیش می‌رود.

سختی کار همین است! چون گاهی باید به فرصت‌های خوب زندگی هم بگوییم «حتی شما دوست عزیز! چون در راستای اصول و اهداف  زندگی‌ام نیستی، هر چه‌قدر هم که جذاب به نظر برسی یا رد کردنت با عواقب منفی همراه باشد، من به تو نه می‌گویم.»

برای بررسی بهتر می‌توانیم می‌توانیم از سوالات این‌ چنینی استفاده کنیم: «این فرصت یا فعالیت، در بلند مدت مرا به مقصد نهایی نزدیک خواهد کرد؟ تحت تأثیر چه عواملی می‌خواهم به این پیشنهاد بله بگویم؟‌در مدت زمانی که این کار را انجام می‌دهم، از چه فعالیت‌های ارزشمند دیگری باز می‌مانم؟ و …»

گام سوم ـ دور انداختن!

جالب است بدانید از سال ۱۹۸۰ تا کنون، هیچ فیلمی نبوده که جایزه‌ی اسکار را دریافت کند و در بخش تدوین، نامزد یا برنده‌ی جایزه نبوده باشد!‌ این موضوع نشان می‌دهد که حذف کردن چقدر ارزشمند و بااهمیت است. تدوین‌گر لزوماً صحنه‌های اضافی را پاک نمی‌کند؛ بلکه معنا و پیام کلی فیلم را در نظر می‌گیرد و صحنه‌هایی که در راستای انتقال این پیام نیستند را حذف می‌کند.

حتی شاید صحنه‌های حذف شده بسیار زیبا باشند؛ اما فدا کردن آن‌ها در راستای رسیدن به هدفی ارزشمند‌تر است. در مرحله‌ی حذف، ما هم مانند یک تدوین‌گر، پیشنهادات و فعالیت‌ها را حذف می‌کنیم با این هدف که به اصل و مقصد نهایی زندگیمان برسیم و به فرصت‌های مهم بله بگوییم.

گام چهارم ـ اجرای پر قدرت

هنگامی که پیشنهادات و فرصت‌های مناسب را انتخاب کردیم، نوبت به حمله یا اجرای پر قدرت می‌رسد! به این معنا که تمام تلاش و انرژی خود را برای فعالیت‌های تعیین شده می‌گذاریم و سیستم اصل گرایی یا استراتژی بله‌ عمیق را به طور مداوم تکرار می‌کنیم.

وقتی کارهایی که در راستای رسیدن به اهدف نیستند را حذف کرده‌ایم، دغدغه‌ی کم‌تری خواهیم داشت و با فراغ بال، از حداکثر انرژی ذهنی خود برای افزایش بهره‌وری استفاده می‌کنیم. پس از این مرحله است که می‌توانیم پیشرفت‌ها و شکست‌ها را ارزیابی کرده و نقاط ضعف را اصلاح کنیم.

نکات تکمیلی برای به آتش کشیدن صحنه!

• استراتژی بله عمیق، کاری نیست که یک بار آن را انجام دهیم؛ بلکه باید به طور مداوم این شیوه را برای تمام تصمیم‌گیری‌هایمان به کار بگیریم و آن را به یک عادت تبدیل کنیم.
• در این استراتژی، کمتر به معنای بهتر است! زیرا به جای تلاش‌های سطحی در زمینه‌های مختلف، تلاش‌های عمیق و موثری در چند حوزه‌ی مخصوص خواهیم داشت.
• برای تعیین مرزهای خود تلاش کنیم؛ حقیقت این است که اگر برای خودمان حد و مرزهایی مشخص نکنیم، مجبوریم بین مرزهایی که دیگران برای خودشان تعیین کرده‌اند زندگی کنیم!
• رعایت این استراتژی هنگامی که به موفقیت دست پیدا می‌‌کنیم، سخت‌تر خواهد شد؛ زیرا موفق شدن همانا و رو به رو شدن با فرصت‌های زیاد و پیشنهادات وسوسه‌انگیز هم همانا! به این موضوع پارادوکس موفقیت گفته می‌شود؛ یعنی اگر پس از دستیابی به هر موفقیت، اقدامات بعدی را با فکر و برنامه‌ریزی انجام ندهی و به همه‌ی پیشنهادات بله بگویی، موفقیت دیگری در کار نخواهد بود!

نکته‌ کنکوری!

شاید اکنون بگویید «توقع داری با مطالعه‌ی یک مقاله‌ی هزار کلمه‌ای، بتوانیم این موضوع را پیاده‌سازی کنیم؟» در پاسخ باید بگویم خیر! یادگیری استراتژی بله عمیق، به آموزش‌های بیش‌تری نیاز دارد و پیاده‌سازی آن مستلزم تلاش فراوان است. اما در گام اول، اگر برای یادگیری بیش‌‌تر مشتاق هستید، وبینار بله عمیق، یک منبع بسیار عالی خواهد بود.

کلام آخر

اگر عمر ما انسان‌ها نامحدود بود، احتمالا موضوع این مقاله به «چگونه برای هر فعالیت و پیشنهادی زمان بگذاریم.» تغییر می‌کرد! اما متأسفانه گلچین روزگار خوش سلیقه‌ است و روزی ما را خواهد چید! پس چاره‌‌ای نداریم که از این تنها فرصتمان به بهترین شیوه استفاده کنیم. بله‌ عمیق گفتن به فرصت‌‌هایی که در راستای اهدافمان هستند و نه گفتن به اقداماتی که ما را از مسیر دور می‌کنند، یک اصل بسیار اساسی و مهم در تمام زندگی خواهد بود.