درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد . چشمش به شاه افتاد و با دست اشارهای به او کرد . کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند .کریم خان گفت : این اشاره های تو برای چه بود ؟درویش گفت : نام من ...
ادامه مطلب »چگونه در این کوچه کسب روزی میکنی؟
از کاسبی پرسیدند: چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی میکنی؟ گفت:آن خدایی که فرشته مرگش ، مرا در هر سوراخی که باشم پیدا میکند، چگونه فرشتگان روزی اش مرا گم میکنند….
ادامه مطلب »انشاءالله خدا او را هدایت میکند!
پسری با اخلاق و نیک سیرت اما فقیر به خواستگاری دختری می رود . پدر دختر گفت: تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد پس من به تو دختر نمیدهم. پسری پولدار اما بدکردار به خواستگاری همان دختر میرود، پدر دختر با ازدواج موافقت میکند و در مورد ...
ادامه مطلب »خدا رو شکر…
اگر از شرایط زندگی خود راضی نیستید و یا اگر فکر می کنید همه چیز بر وفق مراد شما نیست بهتر است نگاهی به متن زیر بیندازیدبه نکتههاى زیر توجه کنید: اگر امروز صبح سالم از خواب برخاستید، قدر سلامتى خود را بدانید زیرا یک میلیون نفر تا یک هفته ...
ادامه مطلب »مثل خدا تنها باش اگر …
کسی که برایت آرامش بیاورد ؛ مستحق ستایش است. . . انسان ها را در زیستن بشناس نه در گفتن ؛ در گفتار همه آراسته اند. كوروش ميگويد:”بودن با كسى كه دوستش ندارى و نبودن با كسى كه دوستش دارى همه اش رنج است، پس اگر ...
ادامه مطلب »کوتاه اما عمیق – ۱۳
دانلود این تصویر با کیفیت بالا (HD) مخصوص پس زمینه
ادامه مطلب »