روزی به مترسکی گفتم:
تو باید از ایستادن در این مزرعه خاموش خسته شده باشی!

و او گفت:
در ترساندن لذتی عمیق وبه یاد ماندنی است که هرگزاز آن خسته نمی شوم.

پس از کمی تامل گفتم:
شاید،اما من لذت آنرا نفهمیده ام.

اوگفت:
فقط کسانی آنرا میفهمند که با حصیر و کاه پرشده باشند.

در حالی که نمی دانستم مرا می ستاید یا تحقیر می کنداورا ترک کردم.

از زمانی که مترسک،حقیقتی فیلسوفانه را بیان کرد،یک سال گذشت و هنگامی که دوباره ازکنارش عبور می کردم، دوکلاغ را دیدم که زیر کلاهش لانه می ساختند.

جبران خلیل جبران

5 سه نظر

  1. ؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛؛،،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛

    امام صادق علیه السلام : هر چیزى كه بتوانى بنده را به سبب انجام آن سرزنش كنى كار خود اوست و هر آن چیزى كه نتوانى بنده را به سبب آن سرزنش كنى كار خداست.

    به روزم و منتظر حضور شما

    ؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛؛،،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛،؛

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *