کوتاه اما عمیق – ۲۸
لینک کوتاه مطلب :
توسط: سعید جنگ جوی در دستهبندی نشده, روانشناسی, کوتاه اما عمیق! تیر ۲۴, ۱۳۹۲ ۶ دیدگاه 1,251 نمایش
کوتاه اما عمیق 1392-04-24منطبق با کلیدواژه: کوتاه اما عمیق
این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش میشوند.
کاش از این دوستان زیاد داشتیم
همیشه جوری بخندکه دیگران از ناراحت کردنت خجالت بکشن …. 🙂
روزگاری بیدی را شکستند،
به نامردی تبر بر ریشه اش بستند،
ولی افسوس همانهایی شکستند،
که روزی زیر سایه اش می نشستند . . .!
دیگه بدم میاد از هرچی دوسته!!هرجا به بن بست میخورن میان سراغ آدم،اما وقت خوشی اصلا مارو نمیشناسن!یه سری از دوستان بجای اینکه یار شاطر باشند،بار خاطر تشریف دارند..!lاینکه علامه دهر باشی مهم نیست مهم اینه که بتونی گره از کار یکی باز کنی..!یه بزرگی بهم گفت:((وقتی کسی اندازه ات نیست ،دست به اندازه ی خودت نزن…!))ولی نمیدونم چرا عبرت نمیشه…!
.
انگار دلتون خیلی پره ها هم دانشگاهی !!!
گاهی اوقات تنهایى برام خیلی با ارزشه چون خالی از انسانهاى بى ارزشه…
باید یاد بگیرم برای انسان ها همون قدر باشم که برای من هستن … بیشتر که باشم، انگار باعث سو ء تفاهم میشه…!
درسته،دلم بدجوری پره از خیلیا،مخصوصا از…!!!
من فقط یه دوست اینطوری دارم امیدوارم همیشه زنده باشه