خانه / اندر حکایات

اندر حکایات

روباه و مرغ های قاضی !

گرگی و روباهی با همدیگر دوست بودند . روباه از هوش و زیرکی اش و گرگ از زور بسیار و چنگال تیزش بهره می برد. روباه شکار را پیدا و گرگ آن را شکار می کرد . سپس می نشستند و شکاری را که به چنگ آورده بودند ، می ...

ادامه مطلب »

مراقب حرف هایمان باشیم

پیرمردی مشکل شنوایی داشته و هیچ صدایی رو نمی تونسته بشنوه.بعد از چند سال بالاخره با یک دارویی خوب می شه.دو سه هفته می گذره و می ره پیش دکترش که بگه گوشش حالا می شنوه. دکتر خیلی خوشحال می شه و می گه:خانواده شما هم باید ظاهرا خیلی خوشحال ...

ادامه مطلب »

نظر مردم دنیا درباره دنیا !

    از مردم دنیا پرسیدم: «نظر خودتان را راجع به راه حل كمبود غذا در سایر كشورها صادقانه بیان كنید؟ » و جالب این که كسی جوابی نداد. چون آفریقایی ها معنی ” غذا “را ، آسیایی ها معنی ” نظر” را، مردم اروپای شرقی معنی” صادقانه “را ، ...

ادامه مطلب »

شاید حرکتی لازم است !

کودکی از مسئول سیرکی پرسید: چرا فیل به این بزرگی را با طنابی به این کوچکی و ضعیفی بسته اید؟ فیل میتواند با یک حرکت به راحتی خودش را آزاد کند و خیلی خطرناک است! صاحب فیل گفت: این فیل چنین کاری نمیتواند بکند. چون این فیل با این طناب ...

ادامه مطلب »

تیمارستان کدام است !؟

برای ملاقات شخصی به یکی از بیمارستانهای روانی رفتیم. بیرون بیمارستان غلغله بود. چند نفر سر جای پارک ماشین دست به یقه بودند. چند راننده مسافرکش سر مسافر با هم دعوا داشتند و بستگان همدیگر را مورد لطف قرار می دادند. وارد حیاط بیمارستان که شدیم، دیدیم جایی است آرام ...

ادامه مطلب »

عاشق واقعی

روزی مجنون از روی سجاده شخصی رد شد! مرد نماز را شکست و گفت: مردک درحال راز و نیاز با خدا بودم تو چگونه این رشته را بریدی…؟! مجنون لبخندی زد و گفت: من عاشق بنده ای هستم و تو را ندیدم تو چگونه عاشق خدایی و مرا دیدی….!؟!؟

ادامه مطلب »

خب! بعدش چى؟

یک تاجر آمریکایى نزدیک یک روستاى مکزیکى ایستاده بود که یک قایق کوچک ماهی گیرى از بغلش رد شد که توش چند تا ماهى بود! از مکزیکى پرسید: چقدر طول کشید که این چند تارو بگیرى؟ مکزیکى: مدت خیلى کمى ! آمریکایى: پس چرا بیشتر صبر نکردى تا بیشتر ماهى ...

ادامه مطلب »

معنی واقعی دنیای مجازی

روزی با عجله و اشتهای فراوان به یک رستوران رفتم. مدتها بود می خواستم برای سیاحت از مکانهای دیدنی به سفر بروم. در رستوران محل دنجی را انتخاب کردم، چون می خواستم از این فرصت استفاده کنم تا غذایی بخورم و برای آن سفر برنامه ریزی کنم. فیله ماهی آزاد با کره، سالاد ...

ادامه مطلب »

خشم و عشق

زمانی كه مردی در حال پولیش كردن اتوموبیل جدیدش بود، كودك ۴ ساله اش  تكه سنگی را برداشت و  بر روی بدنه اتومبیل خطوطی را انداخت. مرد آن چنان عصبانی شد كه دست پسرش را در دست گرفت و چند بار محكم پشت دست او زد، بدون آن كه به دلیل ...

ادامه مطلب »

اصالت مهمتر است یا تربیت؟

روزی شاه عباس در اصفهان به خدمت عالم زمانه “شیخ بهائی” رسید. پس از سلام و احوال پرسی از شیخ پرسید: در برخورد با افراد اجتماع ” اصالت ذاتیِ آن ها بهتر است یا تربیت خانوادگی شان؟ شیخ گفت : هر چه نظر حضرت اشرف باشد همان است، ولی به ...

ادامه مطلب »