شب کریسمس بود و هوا، سرد و برفی. پسرک، در حالیکه پاهای برهنهاش را روی برف جابهجا میکرد تا شاید سرمای برفهای کف پیادهرو کمتر آزارش بدهد، صورتش را چسبانده بود به شیشه سرد فروشگاه و به داخل نگاه میکرد.
در نگاهش چیزی موج میزد، انگاری که با نگاهش، نداشتههاش رو از خدا طلب میکرد، انگاری با چشمهاش آرزو میکرد.
خانمی که قصد ورود به فروشگاه را داشت، کمی مکث کرد و نگاهی به پسرک که محو تماشا بود انداخت و بعد رفت داخل فروشگاه. چند دقیقه بعد، در حالیکه یک جفت کفش در دستانش بود بیرون آمد.
– آهای، آقا پسر!
پسرک برگشت و به سمت خانم رفت… چشمانش برق میزد وقتی آن خانم، کفشها را به او داد. پسرک با چشمهای خوشحالش و با صدای لرزان پرسید:
– شما خدا هستید؟
– نه پسرم، من تنها یکی از بندگان خدا هستم!
– آها، میدانستم که با خدا نسبتی دارید!
blog jalebi darin baraye tabadole link mayelam
سلام
واقعا که پسرک چه دل ساده ای و معصومی داشته…. قشنگ بود
سلام.
ممنون که خبرم کردی.
خیلی جالب بود.
بازم پیشم بیا….
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعلی اولاد الحسین عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.
خيلي عالي بود سعيد جان
به منم سربزن خوشحال ميشم
اين داستان بي نظير
وبلاگت خيلي قشنگ و پرمحتواست
به موفقيت هاي بيشتر
جالب بود
ممنون
ba eftekhar link shodin!!
shomam be ma sar bezan!!
سلام
سایت حالبی دارید
مرسی از حضورتون
موفق باشید
سلام
خسته نباشین مثل همیشه عالی و پرمحتوا بود ممنون
سلام زیبا بود
هوم…
جای تامل داره !
سلام
ممنون که از مطالب جدید و قشنگتون مطلعم می کنید
فوق العاده بود
خیلی تاثیر گذار و دلنشین
خوش باشید.
خیلی قشنگ بود {vui_qua} خیلی قشنگ بود
بازم عالی بود
موفق باشی
زیبا بود
سر شار از امید به خدا و معصومیت یک کودک
خوب بود
این داستان خاص بعضی ازماهاست که به فکر بقیه هم باشیم
خییییییییییییلی قشنگ بود
اخیییییییی خییییییییییلی قشنگ بود
سلام.سپاس از حضور شما.وب بسیار جالبی داری موفق باشی. به انتظار حضور های بعدی هستیم
سلام
موفق تر باشین
واااااااااای خیلی محشر بود…. {angel}
شماکه به ماسر نمیزنید خیلی بی وفا شدید ولی من همیشه هستم ومیام…موفق باشید {lac_dau}
نمازروزه هاتون قبول درگاه حق… {hello}
سلام دوست خوبم !
در وبلاگتون پاسخ دادم !
دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم
به دریا می زدم در باد و آتش خانه می کردم
چه می شد آه ای موسای من، من هم شبان بودم
تمام روز و شب زلف خدا را شانه می کردم
{cuoi_deu}
{hihihi} ممنون ازحضورتان…
خیلی تاثیر گذار بود .
سلام دوست عزیز
خیلی زیبا و قشنگ می نویسی مثل همیشه ….
سلام آقا سعید
خوبین شما؟
فک کنم بعد از یه سال اومدم !
کلا از دنیا عقب موندم! سایت چی شد؟ انجمن متخصصین..
به به سلااااااااام به رفیق قدیمی !!
اون تبدیل به یه شبکه مجازی شده !!!
چه عجب ! از این ورا…
خوشحال شدم
:)
سلام خسته نباشید اقا سعید و خیلی ممنون از مطالب با معنی و زیبا تون
قابل شما رو نداره !
عالی بود
نماز روزه ها قبول……… {khoc} عالی بود
نماز روزه ها قبول……… {bye} عالی بود
سلام زیبا بود {in_love} مرسی
نـــــــــازی این داستانت خیلی قشنگ بود
نــــــــــازی این داستانت خیلی قشنگ بود
ایمان آوردم!
مرد جوانی که مربی شنا و دارنده چندین مدال المپیک بود به خدا اعتقادی نداشت هرچیزی درباره مذهب میشنید مسخره میکرد
شبی مرد جوان به استخر سر پوشیده آموزشگاهش رفت چراغ خاموش بود.مرد جوان به بلندترین نقطه تخته شنا رفت و دستانش را باز کرد تادرون استخر شیرجه برود
ناگهان سایه بدنش را همچون صلیبی روی دیوار دید احساس عجیبی تمام وجودش را فرا گرفت از پله ها پایین آمد به سمت کلید برق رفت و چراغ ها را روشن کرد
“””آب استخر برای تعمیر خالی شده بود!
مرسی مطالب خیلی خوبی گذاشتید…ممنون که به وبم سر زدید
این پستو استاد روانشناسی مون اقای اکبری بصورت پوورپوند به نمایش گذاشت با خوندنش کلی خاطراتم زنده شد .مرسی