خانه / اندر حکایات / عاشق واقعی
سرور و هاست رایگان

عاشق واقعی

Elahi

روزی مجنون از روی سجاده شخصی رد شد!
مرد نماز را شکست و گفت: مردک درحال راز و نیاز با خدا بودم تو چگونه این رشته را بریدی…؟!
مجنون لبخندی زد و گفت: من عاشق بنده ای هستم و تو را ندیدم تو چگونه عاشق خدایی و مرا دیدی….!؟!؟

لینک کوتاه مطلب :

درباره سعید جنگ جوی

من سعید جنگ جوی هستم و برخلاف نامم صلح جو و صلح طلب هستم از آنجایی که مهندسی آی تی خوندم و از طرفی به روانشناسی علاقه دارم این دو علاقه به هم پیوسته و این سایت موفقیت رو بوجود آورده است. شاد و خندون باشید ;)

۱۴ دیدگاه

  1. از آن جمــــــــــــــــله هایی ام

    که انتهایش سه نقطه می خواهد

    حال هر طور می خواهی

    تفسیـــــرم کــــــــــــــن……….

    مرسی

  2. سخت می شود از تو نوشتن، وقتی قراری نیست. قرار بر قرار بود نه بر بی قراری….

    خیلی جالب بود..

  3. زیبا بود چه خوبه عاشق واقعی باشیم

  4. انسان باید در نماز تنها معبود و محبوب حقیقی الله را بخواهد.

  5. فداااااااااااااااااااات نفسسسسسسسسسسسسسسی

  6. چ تصویری…پرمعنویت وامواجهای+ اندر+ ایست…

  7. آقاهـــوایــــ فاصله ســـرد اســت؛از کلاف دلــــم؛ برایت خیال گــــرم می بافم…

  8. واااای که من چقدر این متنو دوس دارم
    واقعا لذت بردم…

  9. ……جای خالی رو خودت بنوس اقای مهندس منتظرم

  10. جای خالیت مثل کفش سیندرلاست هیچ کس نمیتواند پر کند حتی به زور…

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

 

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.